چهارشنبه ۰۵ دی ۰۳ | ۱۱:۵۱ ۱۹ بازديد
سینما طیف متنوعی از رویکردهای داستانگویی را پوشش میدهد و به فیلمسازان این آزادی را میدهد تا تکنیکهای مختلف را تجربه کنند و دیدگاه منحصربهفرد خود را به پرده بزرگ ارائه دهند. یکی از این رویکردها، اولویت دادن به مواد بصری فیلم است که برخی از فیلمسازان ترجیح می دهند قدرت خود را پشت دوربین نشان دهند، اما این امر گاهی به قیمت متن و محتوای اثر تمام می شود.انتخاب هنری درست می تواند یک فیلم را موفق کند و همچنین می تواند به نتایج ناامیدکننده ای منجر شود. کارگردانان افسانهای مانند استنلی کوبریک به دلیل توانایی دقیقشان در ارائه تنشهای سینمایی برآمده از فضای فیلم شهرت داشتند و با دقت و توجهی مثال زدنی، جزئیات ظریفی را در روایت این فیلمها وارد کردند. از سوی دیگر، فیلمسازانی مانند ریچارد لینکلیتر اغلب بر دیالوگ های بداهه بازیگرانشان تکیه می کنند و لحظات بکر و خودانگیخته را ثبت می کنند تا دیدگاه متمایز خود را زنده کنند.
در این مقاله، فیلمهایی را بررسی میکنیم که به جای محتوا، روی فرم تمرکز میکنند و به جای تأکید شدید بر شخصیتپردازی و داستانگویی، سعی در خلق تجربیات بصری مسحورکننده دارند. هدف از این گونه آثار این است که مخاطب را به عرصه های بصری مسحورکننده ببرد و در ازای آن، مخاطب خود را وادار به پاسخ احساسی به او کند. اما این گونه انتخاب های هنری همچون شمشیری دولبه است و گاه بر عمق قوس های روایت و شخصیت سایه افکنده و تجربه های فراموش نشدنی و لحظه ای را برای مخاطب رقم می زند.
با بررسی این ده فیلم می توان دریافت که فرم چگونه خود را به شکل های مختلف نشان می دهد. برخی از فیلمها به طرز استادانهای بین فرم و محتوا تعادل برقرار میکنند، مخاطب را با جنبههای زیباییشناختی اثر مسحور میکنند و همچنین روایتهایی باورپذیر با شخصیتهایی کاملاً دقیق ارائه میکنند. این نمونه ها قدرت سینما را در خلق جهان هایی نشان می دهد که فرکانس های مختلف را در سطوح مختلف منعکس می کند. در برخی از فیلم ها احساس می کنید که داستان در فرم و تولید کاملاً خفه می شود و عملاً فرصتی برای دیده شدن داستان وجود ندارد.
در این مقاله، فیلمهایی را بررسی میکنیم که به جای محتوا، روی فرم تمرکز میکنند و به جای تأکید شدید بر شخصیتپردازی و داستانگویی، سعی در خلق تجربیات بصری مسحورکننده دارند. هدف از این گونه آثار این است که مخاطب را به عرصه های بصری مسحورکننده ببرد و در ازای آن، مخاطب خود را وادار به پاسخ احساسی به او کند. اما این گونه انتخاب های هنری همچون شمشیری دولبه است و گاه بر عمق قوس های روایت و شخصیت سایه افکنده و تجربه های فراموش نشدنی و لحظه ای را برای مخاطب رقم می زند.
با بررسی این ده فیلم می توان دریافت که فرم چگونه خود را به شکل های مختلف نشان می دهد. برخی از فیلمها به طرز استادانهای بین فرم و محتوا تعادل برقرار میکنند، مخاطب را با جنبههای زیباییشناختی اثر مسحور میکنند و همچنین روایتهایی باورپذیر با شخصیتهایی کاملاً دقیق ارائه میکنند. این نمونه ها قدرت سینما را در خلق جهان هایی نشان می دهد که فرکانس های مختلف را در سطوح مختلف منعکس می کند. در برخی از فیلم ها احساس می کنید که داستان در فرم و تولید کاملاً خفه می شود و عملاً فرصتی برای دیده شدن داستان وجود ندارد.
۱۵ انیمه پرفروش جهان که باید تماشا کنید